کد مطلب:148694 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:267

بردن نامه ی طرفداران حسین به مکه
قبل از این كه برای بردن نامه داوطلب خواسته شد سلیمان بن صرد خزاعی در سلوجی نزد نماینده حسین رفت و راجع به مراجعتش به مكه با وی صحبت كرد و به او گفت اگر تو بخواهی از راه مدینه به مكه مراجعت نمائی دستگیر خواهی شد و یزید بن معاویه تو را چون گروگان، نگاه خواهد داشت تا این كه حسین را مجبور به بیعت با خود بكند. اگر بخواهی از راه بیابان به مكه مراجعت نمائی نخواهی توانست آن راه را تحمل كنی زیرا بعد از این كه از حدود بین النهرین بگذرند و وارد عربستان شوند دیگر تا نزدیك مكه آبادی وجود ندارد و شتران را در پنج نقطه كه دارای آب است وادار به حنار می كنند [1] .

چون راه بیابان سخت است و من رفتن از راه مدینه را به صلاح تو و حسین و ما كه طرفداران او هستیم نمی دانم و توقف تو در این جا نیز خطرناك می باشد بهتر این است كه به ایران بروی و در آنجا باشی تا این كه حسین وارد ایران شود. نماینده امام گفت از گیو شنیدم كه تو می خواهی دو داوطلب را مامور كنی كه از راه بیابان به مكه بروند و نامه طرفداران امام را در كوفه، به او تسلیم كنند در صورتی كه این نامه را هم من باید به مكه ببرم.

سلیمان گفت: انتخاب این دو نفر برای بردن نامه از این جهت است كه من نخواستم تو را دچار خطر یا زحمت كنم و گرنه تو برای بردن نامه بر همه كس اولی هستی.

نماینده امام گفت من حامل نامه ای از جانب طرفداران حسین در ایران هستم و نامه طرفداران او در كوفه را نیز به من بدهید تا این كه از راه بیابان به مكه ببرم. گیو كه حضور داشت گفت من خیلی میل دارم به حضور حسین برسم و او را ببینم. سلیمان خطاب به گیو گفت رفتن تو از اینجا به مكه با نماینده امام بصلاح نیست چون قیافه و ریش تو در همه جا جلب توجه می نماید و تولید كنجكاوی می كند و از آن گذشته تو در ایران یكی از


طرفداران متنفذ حسین هستی و باید برگردی تا این كه ایرانیان را برای قیام به طرفداری حسین آماده نمائی. گیو گفت من كه نماینده امام و خدمه او را از ری تا این جا آورده ام چگونه بگذارم كه وی به تنهائی از این جا از راه بیابان به مكه برود. سلیمان گفت من نمی خواهم كه نماینده امام حامل نامه ها، از راه بیابان به مكه باشد ولی چون اصرار دارد كه خود نامه ها را ببرد مردانی دلیر را با او خواهم فرستاد تا در راه مستحفظ وی باشند. سلیمان بن صرد خزاعی در آغاز می خواست كه دو نفر را برای بردن نامه های طرفداران حسین به مكه بفرستند. اما بعد از این كه نماینده امام اصرار كرد كه باید خود او نامه های ایرانیان و مردم كوفه را ببرد سلیمان،دانست كه باید عده ای بیشتر با وی بروند.

در بین طرفداران حسین در كوفه، دو نفر داوطلب شدند كه با نماینده امام به مكه بروند. یكی از آنها (عبدالله بن همدانی) بود و دیگری (عبدالله بن وال) و هر دو، از لحاظ نژادی ایرانی به شمار می آمدند و وال پدر عبدالله یك ایرانی بود كه در جنگ معروف صفین كه به روایتی شش ماه و به روایتی یك سال و به روایتی هیجده ماه طول كشید در سپاه علی بن ابی طالب (ع) می جنگید و كشته شد.

هر یك از دو عبدالله كه بایستی با نماینده امام به مكه بروند، دو نفر از افراد مورد اعتمادشان را انتخاب كردند و مجموع آن ها شش مرد شدند و چون از راه بیابان به سوی مكه می رفتند سلیمان بن صرد خزاعی آن شش نفر را برای حفاظت نماینده امام كافی دانست و برای این كه حاكم كوفه، كسانی را برای دستگیری نماینده امام مامور نكند شهرت داد كه نماینده امام كه از ری آمده بود به آن جا مراجعت كرده است. بعد نماینده امام از گیو خداحافظی كرد و با سلیمان وداع نمود و او و خدمه اش سوار بر شتر، به اتفاق عبدالله بن همدانی و عبدالله بن وال و مردان آن ها به راه افتاد. در عربستان دو بیابان وجود دارد كه از بیابان های هولناك خاورمیانه می باشد یكی بیابانی كه بین (بین النهرین) و مكه قرار گرفته و دیگری بیابانی كه در جنوب عربستان است و به آن ربع الخالی می گویند. نماینده امام و همراهانش بایستی بیابان شمالی عربستان را از عریض ترین جای آن، بپیمایند تا این كه خود را به مكه برسانند. امروز حاشیه شرقی همان بیابان به طفیل لوله نفت عربستان كه از منطقه (ظهران) واقع در ساحل جنوبی خلیج فارس منتهی به بندر (صیدون) واقع در ساحل مدیترانه می شود سبز است و در طول لوله نفت كشت زار و نخلستان و باغ های میوه دار بوجود آمده اما در سال شصتم هجرت، آن منطقه مانند سایر مناطق بیابان شمالی عربستان خشك بود و جز نقاط معدود، آب در آن بیابان وجود نداشت. نماینده اما، در آغاز سومین ماه بهار از كوفه به راه افتاد و بعد از این كه از بین النهرین خارج شد به (لینه) رسید كه در شرق نجد قرار گرفته و (نجد) عبارت است از صحرای بزرگ عربستان كه از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب قرار گرفته و قسمت شرقی آن را در قدیم حسا می خواندند و قسمت غربی را حجاز می نامیدند و بعد از این كه نماینده امام به لینه (تقریبا بر وزن عبنك - مترجم) رسید، مجبور شدند. كه برای شتران آواز مخصوص بخوانند تا آن جانوران بیش از میزان عادی آب بنوشند و مایع را در بدن ذخیره كنند تا در صحرا گرفتار تشنگی نشوند.


وقتی نماینده امام از لینه به راه افتاد وارد بیابان لم یزرع و بی آب نجد گردید و می دانست كه تا به منیه (آن هم تقریبا بر وزن عینك - مترجم) نرسد، آب نخواهد یافت. نماینده امام، عرب بود و از مقتضیات مسافرت در صحراهای عربستان اطلاع داشت و همراهانش نیز می دانستند كه مسافرینی كه می خواهند از صحرای گرم و بی آب بگذرند باید با خود راویه های پر از آب، كه بار شتران شده باشد ببرند. (بوركهاردت) دانشمند شرق شناس آلمانی كه در قرن نوزدهم میلادی می زیست و توانست خود را به شكل یك عرب در آورد و از راه بیابان از بین النهرین به مكه برود، می توان گفت قدم به قدم از راهی رفت كه كاروان حاملین نامه های طرفداران حسین از آن راه گذشتند و اطلاعات بوركهاردت راجع به عربستان به قدری جالب توجه بود كه در قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم میلادی تمام دائرة المعارف های جهان برای معرفی عربستان، به نسبت زیاد از نوشته های بوركهاردت استفاده كرده اند. آن دانشمند آلمانی می گوید كاروان حامل نامه ها اگر بعد از رسیدن به لینه به جنوب می رفت می توانست كه به یك منطقه كوهستانی برسد كه در آنجا آب فراوان بود و هست چون در نجد عربستان هر جا كه كوه باشد آب، در آنجا یافت می شود.

نماینده امام، برای پیمودن بیابان عربستان در پنج نقطه، قبل از رسیدن به مكه حنار كرد كه بوركهاردت آن پنج منطقه را چنین نامیده است: لینه - منیه - عنیزه - قبه - عمره بعد از این كه كاروان حامل نامه ها، در عمره، شتران را سیرآب كرد، به سوی مكه روان گردید و روز سیزدهم ماه رمضان سال شصتم هجری آن كاروان وارد مكه شد و حسین نامه ها را دریافت كرد و عبدالله بن همدانی و عبدالله بن وال و مردان آنها را مورد قدردانی قرار داد و درباره نمایند خود كه ماموریت خویش را بخوبی به انجام رسانیده بود دعای خیر نمود.


[1] حنار آواز مخصوص اعراب بود كه براي شتران مي خواندند و هر وقت آن آواز براي شتر خوانده مي شد آن حيوان مي فهميد كه راهي دراز و بدون آب در پيش دارد و بايد زياد آب بنوشد تا اين كه در بدنش ذخيره اي از آب وجود داشته باشد و در راه از تشنگي به هلاكت نرسد - مترجم.